آموزش طراحی مبتنی بر علوم شناختی طراحی
|
بابک امرایی |
|
|
چکیده: (116 مشاهده) |
آموزش طراحی و هنر یکی از سختترین انواع آموزش است، زیرا از یک سو این رشتهها مفاهیم مرکبیاند که بهشدت وابسته به زمینۀ اجتماعی ـ فرهنگی حرفۀ خود هستند و به همین دلیل پیوسته در فرگشت و دگرگونیاند و از دیگر سو در این رشتهها قرار نیست بستههای اطلاعاتی یا شیوهنامههای استانداردی برای عمل به فراگیران آموزش داده شود، بلکه بیش از هر چیزی مأموریت، آموزش طراحی پرورش تواناییهای ذهنی پیچیدۀ بهاصطلاح شهودی، انتقال بینشهای حرفهای ـ فرهنگی و مهارتهای ظریف ذهنی ـ جسمی است. به همین دلیل آموزش طراحی و هنر بسیار دشوار است. هر آموزشی مبتنی بر یک شناخت بنیادی از فعالیت یا حرفۀ مورد نظر است. اگر شناخت بنیادی درست نباشد، آموزش با بازدهی بسیار پایین، تنها به اتلاف وقت فراگیر، اغتشاش ذهنی او و فرسایش آموزگار منجر خواهد شد. این آسیبی است که در قریب به یک قرن آموزش دانشگاهی و مدرن رشتههای طراحی و هنر روی داده است. این در حالی است که در سالهای اخیر بهواسطۀ مطالعات روششناسی طراحی و بهویژه گرایش مطالعات علوم شناختی طراحی، درک بسیار متفاوت و شکوفایی از طراحی حاصل شده است، اما این شناخت تازه، مبنای آموزش نبوده است. زیرا هنوز برای آموزش طراحی چهارچوببندی نشده است. از این رو، پرسش این پژوهش این است که از دیدگاه علوم شناختی طراحی یک مدل بنیادی شناخت طراحی برای آموزش طراحی شامل چه ارکان شناختیای است؟ برای یافتن پاسخ، یک مرور نظاممند اکتشافی در ادبیات علوم شناختی طراحی انجام شده است. سپس با تمرکز بر دو مفهوم اساسی، یعنی اصل عملکرد اقتصادی مغز و تعریف شناختی از فرامفهوم خلاقیت، چهار مقولۀ کانونی در یک محور شناسایی و بحث شدهاند که عبارتند از: 1. دریافت حسی، 2. حافظۀ فعال، 3. تفکر قیاسی و 4. تأمل در/ بر عمل.
|
|
واژههای کلیدی: طراحی، آموزش طراحی، علوم شناختی طراحی، تخصص طراحی. |
|
متن کامل [PDF 900 kb]
(44 دریافت)
|
نوع مطالعه: پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1402/12/26 | پذیرش: 1402/12/10
|
|
|
|
|
ارسال نظر درباره این مقاله |
|
|